خاطره ای جالب و خواندنی از پرستو صالحی
این خاطره مربوط به افزایش سنش در سفری به شیراز است . . .
برای خواندن خاطره به ادامه مطلب بروید . . .
در شيراز به اتفاق خانم فولادوند رفتيم يك مغازه اي ايشون كفش بخرن آقای فروشنده يك جوان ٢٤ يا ٢٥ ساله بود تا مارو ديد گفت من نوجوان بودم بازی های خانم فولادوند و دوست داشتم و از بچگي بازی های شمارو!
به قول آقای همساده داغون شدم، داغون!
احساس كهن سالی بهم دست داد ولی حساب كردم ديدم راست ميگه بنده خدا موقع سريال زير آسمان شهر ١٠ سالش بوده، بچه بوده خب بالاخره مو سپيد كرديم
منبع:سیمرغ